سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*
*
*
*
*
*
*
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آیات عشق الهی - به نام نامی که نامش نام بخش نامیان نامی است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیات عشق الهی - به نام نامی که نامش نام بخش نامیان نامی است


لینک دونی






رمز همه بازیها

تعداد بازدید

v امروز : 3 بازدید

v کل بازدیدها : 73331 بازدید

مطالب قبلی

85/5/16 :: 12:2 عصر

چه خدا نزدیک است
 لب درگاه عبودیت توست
 به کناری بزن این ، پرده حجب
 همنوا شو ، تو با زمزمه سبز حیات
 به زلالیت چشمان بهاری که گریست
 او همین نزدیکی است ، عطر او در تن باغ ، نور او در مهتاب
 به نم آه و هموایی دست
 تاری پنجره بگرفته ، نگاهش کردم
 باغ آرام و هوایی دلچسب
 ذهن نمناک درخت ، بوی باران می داد
 جیرجیرک ، در باغ ، آخرین شعر خودش را می خواند
 حسن یوسف آرام ، سوزنی از گل سرخ قرض گرفت
 پشت پیراهن برگش را دوخت
 کفشدوزک به لب غنچه سرخ ، بوسه ای زد و گریخت
 ماهی کوچک حوض ، خواب دریایی خود را می گفت
 و همه ماهی ها ، باله جنبان گفتند :
 خواب خوبی ست ، خدا خیر کند
 شیشه عطر بهار ، لب دیوار شکست
  و هوا ، پر شد از بوی خدا
  لب پاشویه نشستم ،چه زلال است این آب
  ماه در حوض ، خودش را می شست
  دست در حوض زدم
  ماه شرمنده ، خجل ، پیچ و تابی به خودش داد و گریخت
  نردبان گفت به مهتاب : آسمان را تو بیاور تا بام
  بام تا صحن حیاتش ، با من
  غبطه خوردم به درخت
  غبطه خوردم به گل اطلسی کنج حیات
  گل شیپوری ، سر به گوش گل کوکب می گفت :
  صبحدم وقت نماز ، من صدایت کردم
  خواب اگر می ماندی ، صبح در باغ ، خجل میگشتی
 قاصدک ، شاد و سبکبال و رها ، نامه سوسن و سنبل را داد
 سرو ، با طمانینه وضو کامل کرد ، رفت سروقت نماز
 پیچک گوشه باغ ، چون که بازوش دگر تاب نداشت ،
 دست بر خاک تیمم می  کرد
 جیرجیرک از دور ، آخرین مصرع شعرش را خواند
 همهمه در دل باغ
 بلبل از شاخه به آواز بخواند :
 سرو قامت بسته است ، وقت تنگ است ، شتاب
 همه قامت بستند ، باغ می رفت ملاقات خدا
 جیرجیرک ، شنل سبزخودش را بتکاند ، ماند در آخر صف
 باغ پر بود ز تسبیح خدا
 من خجل از همه غفلت خویش
 دست و پایم گم شد ، نرسیدم به نماز
 گل میمون خندید و گل مریم هم
 سرو در بین رکوع ، آنقدر ماند که شبنم برسد
 من که یک عمر به دنبال خدا می گشتم
 امشب این گوشه باغ ، او صدایم میکرد
 من چه اندازه دلم بیدار است
من خدا را دیدم
پشت آن کوکب سرخ ، لای آن بوته رز
قامت سرو بلند ، برق آن پولک ماهی در آب
عطر آن یاس سپید ، نور آن ماه قشنگ
خنک آبی آب ، روی آرامش خواب گل یخ
چه خدایی دارم ، چه به من نزدیک است
این نهانخانه ذکر ، پر شد از آیت او
من ، پر از شوق خدا
گل آلاله به آرامی گفت :
چشم اگر باز کنی همه جا خواهی دید ، او همین نزدیکی است
پشت هر بارش باران بهار
بعد هر قوس و قزح
لای هر پیچ اقاقی ، در باغ
پشت راز گل سرخ ، مهر آن مهر گیاه
هر اناری به درخت ، گره مشت خداست
مشت او باز کنید
دانه سرخ انار ، همه تسبیح خدا
باغ ، لوح زیبای وجود
هر درخت ، سوره ای از هستی
برگ هایش همه آیات خدا
آیه ای سبز تر از این دیدی ؟
تو به یک شبنم اگر خیره شوی ، طپش ابر بهاری پیداست
گوش اگر باز کنی ، سر گلدسته کاچ
بلبل از شوق ، اذان می گوید
تو مناجات شب زنجره را می شنوی
خاک این باغ ، پس از موسم سرما ، هر سال
پر شد از ذکر معاد
بوم نقاشی به این زیبایی ؟
و خدا قلم خلقت خود ، برد به رنگ
رنگ سبزی برداشت سرو و شمشاد و صنوبر و کمی بوته شبدر پایین
و سپس ، سرخی آن گل و پرهای شقایق و کمی لاله ناب
آبی آب و دم بلبل و شب بو و کنارش سنبل
زرد بر بال قناری و رز و گندم پاک
این همه جلوه هستی ، از کیست ؟
یاس از آن دور صدا کرد ، خدا
گل سرخ خوش بو ، غنچه کوچک خود را ، به بغل سخت فشرد
غنچه کوچک مینای صبور ، چشمکی زد به ستاره و شکفت
گل محبوبه شب ، عطر خود را زد و یک گوشه نشست
دل باغ ، هوس باران داشت
قطره ای ریخت به پاشویه حوض
و نسیم ، آمد آن را برداشت ، برد تا خانه ابر
آب پاشویه ، پیامی می برد
تا که آن ابر سپید ، دل خود را بتکاند فردا
ناودان زمزمه کرد ، بارش ابر صفایی دارد
صبح فردا دل من ، میزبان طپش جاری آب
حلزونی کوچک ، بی خبر از همه جا ،
قامت خسته خود را ، تنها ، پشت یک برگ درخت تماشا می کرد
چه حیاتی جاری است ، در تن زنده باغ
روح من ، پر ادراک خداست
گل نیلوفر گفت ، همه جا آیت اوست
دیدنش آسان است ، سخت آن است ، نبینی او را
شب که از نیمه گذشت
من و شب بو و گل یاس و همه ماهی ها
به جماعت ، چه نمازی خواندیم

 


منوى اصلى

خانه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v

درباره خودم

لوگوى وبلاگ

آیات عشق الهی - به نام نامی که نامش نام بخش نامیان نامی است

موضوعات وبلاگ

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh